پس کسی را که خداوند مدافع او است چگونه انسان به خود جرأت میدهد که پردهاش را بدرد و رازش را فاش کند یا عیبش را آشکار سازد، و یا بی دلیل به او تهمت وارد نموده و آبروی او را بریزد و به حیثیّتش صدمه برساند(سوره حج آیه38).
یکی از آموزههای مهم تربیتی که مورد تاکید مکتب انسان ساز اسلام قرار دارد ضرورت حرمت آبروی دیگران و زود قضاوت نکردن درباره هیچ فرد یا اتفاقی است. این موضوع آنقدر مهم است که تجاوز به آبروی دیگران جزء بزرگترین گناهان محسوب شده و از طرف خداوند وعده عذاب الیم داده شده است.
پیامبر اکرم(ص) درباره اهمیت این موضوع میفرمایند: "همه چیز مسلمان، از مال، آبرو و خونش بر مسلمان دیگر حرام است. هرگاه مومن برادر دینی خود را متهم نماید، ایمان او آب میشود و از بین میرود همان طوری که نمک در آب حل میشود و از بین میرود".
امام صادق(ع) نیز در جایی به نقل از رسول خدا فرمودند، خداوند تبارک و تعالی امر کرده است: "هر کس دوستی از دوستان مرا خوار کند، در کمین جنگ با من نشسته است".
در حدیث دیگری از پیامبر اسلام(ص)آمده است که فرمودند: "وقتی پروردگارم عزَّوجلّ مرا بالا برد(در معراج) به قومی گذشتم که ناخنهای مسین داشتند و صورت و سینه خویش را میخراشیدند، گفتم ای جبرئیل اینها چه کسانی هستند؟ گفت: اینان آن کسانیاند که گوشت مردم خورند و از عرض و آبرویشان سخن کنند".
از این شیوه ناپسند هیچ کس سود نمیبرد، چرا که اگر این رفتار ضد اخلاقی نهادینه شود همه از این ابزار علیه رقیبان استفاده خواهند کرد و در آن صورت این ابزار تبدیل به شمشیر دو لبه که روزی با ما و روزی دیگر علیه ما خواهد شد.
بنابراین برای توجه به اهمیت این مساله و یادآوری عقوبت و گناه این کار برای مومنانی که خود را مطیع دستورات دین میدانند و البته برای کسانی که پنبه در گوشهای خود کردهاند و بی دلیل برای رسیدن به اهداف خود از ریختن آبروی افراد هراسی ندارند چند نمونه از احادیث و روایات معصومین(علیهالسلام ) را در این باره مرور میکنیم:
- ربا 73 قسم است و بدتر ازهمه رباها تجاوز به آبروی مسلمان است.
- کسی که چیز ناروایی بشنود و آنرا منتشر کند مثل این است که خودش آن کار زشت را انجام داده است.
- کار برادر مومنت را به نیکوترین وجهش حمل نما، مگر آنکه خلافش را یقین کنی. پس تا زمانی که میتوانی کار او را حمل به خیر کنی، حق نداری حتی نسبت به یک کلمه که از برادر مومنت شنیدی سوء ظن ببری.
- نزدیکترین وضعی که بنده به کفر دارد این است که با مردی برادر دینی باشد و لغزشها و خطاهای او را شماره کند.
- هر که به عیب جویی، کسی را به صفتی که در او نیست یاد کند خداوند او را در آتش جهنم محبوس دارد تا گفته خویش را مجری دارد.
همچنین به برخی از خطراتی که این شیوه ناپسند و گناه بزرگ یعنی" بردن آبروی مومن و قضاوت بیجا درباره او" در جامعه اسلامی میتواند به همراه داشته باشد اشاره میکنیم:
- بردن آبرو، جنگ با خدا!
امام صادق(ع) به نقل از رسول خدا فرمودند: "خداوند تبارک و تعالی فرموده است: هر کس دوستی از دوستان مرا خوار کند، در کمین جنگ با من نشسته است".
- رسوا نمودن مومن، خروج از ولایت خدا
مفضل عمر روایت کرده است که حضرت صادق علیهالسلام به من فرمودند: هر کس به زبان مومنی سخن بگوید و از آن رسوایی او و از بین بردن مروّت و جوانمردیاش را بخواهد تا از چشم مردمان بیفتد، خداوند او را از ولایت خودش به ولایت شیطان میاندازد ولی شیطان هم او را نمیپذیرد.
و در حدیثی دیگر امام صادق علیه السلام میفرمایند: المومن اعظم حرمة من الکعبه
حرمت مومن از حرمت کعبه بالاتر است
- ریختن آبروی مومن گناهش بیشتر از تخریب خانه خدا
در کتاب خصال روایت عجیبی آمده است که میفرماید: مقدسترین سرزمین کعبه مکرمه (قبله گاه مسلمانان و نمازگزاران ) است به گونهای که بدون توجه به آن نماز باطل است و حیوانی که به آن سو ذبح نشود حرام است. تکریم و احترام کعبه بر همه واجب و اهانت به آن حرام و گناه بزرگی است، بنابراین همان طور که تخریب و اهانت به کعبه حرام است تخریب مومن و اهانت به او نیز حرام است. به راستی چه کسی به خود جرات میدهد کعبه را خراب یا به آن اهانت کند؟ آیا جز ستمکارانی مانند یزید که حکم تخریب و آتش زدن کعبه را صادر کرد؟ کسی چنین جسارتی را دارد؟ پس چگونه است که با وجود بالاتر بودن حرمت مومن از حرمت کعبه به آسانی مورد تخریب و توهین و جسارت قرار میگیرد و آبروی مسلمان به سادگی ریخته میشود؟
و در پایان یادمان باشد سنگینی گناه بهتان تا چه اندازه است؟
امام علی(ع) در این باره فرمودند: "بهتان زدن به آدم بیگناه بزرگتر از آسمان است".
امام صادق(ع) نیز فرمودند: "بهتان زدن به آدم بیگناه سنگینتر از کوههای استوار است".
پی نوشت:
-الکافی، ج 2، ص 351
- نهج الفصاحه ، حدیث 2284
- پیامبر گرامی اسلام- نهج الفصاحه
- پیامبر گرامی اسلام- کشف الریبه
- امام باقر (علیه السلام)- کافی
-وسائل الشیعة، ج 21، ص 557.
- الکافی، ج 2، ص 351، ص 357، ص 358، ص 351.
- نهجالبلاغة، ص 538.
- تحفالعقول، ص 30.
- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 17
- الصحیفة السجادیة، ص 98.
- منتخب میزان الحکمة: 86